- همه شب
- تمام شب سراسرشب: چون ازخواب بازپسین درآمد ازآن خوابها بهراسید وهمه شب در غم آن می نالید. یا شب همه شب. هرشب درتمام مدت شب: شب همه شب کبک زعفران چرد از کوه روزهمه روز از آن بخندد چندان. (مختاری)
معنی همه شب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وسط شب نصب شب
هرکس همه مردم: همه کس از قبل نیستی فغان دارد گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال. (غضایری رازی)
همدان همه کاره، زرنگ گربز کسی که درفنون مختلف دست دارد
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، همشوی، نباغ، بناغ، وسنی، اموسنی
شبنم